۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

سايبان مهر


خداوندا
تو مي داني دلم تنگ است
دل من در پي رازي پرآهنگ است

اگرچه اين دل پرشور بي آوا
دما دم با همه هستي هماهنگ است
ولي هرگز نمي داند چه مي خواهد
شتابان تا كجا رفته و مي تازد

خداوندا
تو از شيدايي اين دل خبر داري
تو دائم بر من بي قدر نظر داري

هزاران شكرت اي خوبم
كه بازم همچنان هر دم
مرا در زير چتر مهر خود آري

۱ نظر:

Mary گفت...

سلام دوست من
چه شعر قشنگي گفتي. انگار حرف دل من بود