۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

دل سرگشته

گاهی به نگاهی
دل من در تب و تاب است

گاهی به هزاران تب و تاب
غرق سکوت است

گاهی ز پس زاری و حیرانی
به شور است

گاهی ز پی شادی و شیدایی
خمود است

گاهی به دو پا می دوم و
دل به سکون است

یارب مددی کن که
دوای دل سرگشته، سجود است

۴ نظر:

Mary گفت...

سلام
اين شعرت به نظرم خيلي زيبا بود و من تونستم با فضاي شعرت ارتباط برقرار كنم.

سلماز گفت...

سلام
شعرت خيلي قشنگ و پرمعنا بود
اميدوارم كه هميشه در سرودن اشعارت موفق باشي

ناشناس گفت...

سلام اين شعر و همه نوشته هاتون خيلي زيباست. موفق باشي

امیر یزدانی گفت...

سلام مریم عزیز
با یک قهوه اسپرسو پذیرای قدوم سبزتان هستم
شاد باشید به مهر